تاريخ : سه شنبه 4 آذر 1393برچسب:, | 20:32 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |
تاريخ : چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:, | 11:30 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |

عصر ایران - تیم ملی والیبال ایران در دومین بازی اش با ایتالیا در لیگ جهانی والیبال، به سختی 3 بر 2 مغلوب این تیم شد. تصاویری از این مسابقه و حواشی آن، پیش روی شماست.


 













فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

تاريخ : پنج شنبه 13 تير 1392برچسب:ورزش,ایران,ایتالیا,والیبال, | 9:1 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |

سالن سرپوشيده ورزشي روستاي ارجق آماده افتتاح شد.

همزمان با هفته دولت سالن ورزشي سرپوشيده روستاي ارجق افتتاح مي شود .

روستاي ارجق عكس سال نودو يك - picture 306

روستاي ارجق عكس سال نودو يك - picture 305

روستاي ارجق عكس سال نودو يك - picture 304

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, | 8:47 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |

 

علی دایی در کنار مادرش / عکس

لیگ برتر - خانواده علی دایی در مراسم افتتاح فروشگاه جدید او، یک عکس یادگاری گرفتند.
عکس: مجتبی صالح

به گزارش خبرآنلاین؛ سرمربی راه آهن تهران فروشگاه جدید خود را یکشنبه افتتاح کرد. در این مراسم مادر، دختر و برادر علی دایی حضور داشتند.

 

 

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

تاريخ : چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:علی دایی,عکس,فروشگاه,فوتبال, | 18:17 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |

ماجرای علی کریمی و دخترک گل فروش
رفتارهای متمایز کریمی نسبت به سایر فوتبالیست ها نتنها در زمین فوتبال بلکه در خارج از مستطیل سبز هم او را علاوه بر مشهور بودن به یک چهره محبوب تبدیل کرده است.
 
 

به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز، هیچوقت یادم نمی‌رود بلوار میرداماد را به سمت خیابان شریعتی رانندگی می‌کردم. وقتی به چراغ قرمز 180 ثانیه‌ای‌اش برخورد کردم عصبی شدم. تازه از محل کارم تعطیل شده بودم و خیلی خسته بودم.
داشتم دیالوگ‌های معمولم در مورد چراغ قرمزها و ترافیک‌های تهران را زمزمه می‌کردم که کودکی رو به من کرد و گفت: «آقا فال می‌گیری» چند قدم آن طرف‌تر دخترک گلفروش با شاخه‌های لاله صدا زد: «آقا گل بخر دیگه... خواهش می‌کنم». جمله‌اش تمام نشده بود که با غرور تمام، شیشه پنجره را بالا دادم تا صدایشان را نشنوم و مزاحم نشوند! وقتی چنین برخوردی را از من دیدند بی‌خیال شدند و رفتند سراغ راننده اتومبیل کناری‌ام.
BMW بود. رنگ قرمز و مدل ماشین سبب شده بود تا از سایر ماشین‌ها متمایز گردد.
پس از چند ثانیه دیدم پسرک فالگیر با صدای بلند گفت: «بچه‌ها ... بچه‌ها بیایین علی کریمیه... بازیکن پرسپولیس...» در یک چشم به هم زدن، پنچ شش نفر از کودکان کار، دور ماشینش را گرفتند. من هم بی‌اختیار سرم را چرخاندم تا عکس‌العمل علی کریمی را ببینم. او با لبخندی دنباله‌دار از همه کودکان فال و گل و شکلات گرفت تا آنها را خوشحال کند. چراغ سبز شد و بچه‌ها هنوز بی‌خیال کریمی نشده بودند. علی کریمی که با بوق ماشین‌های پشت سرش مواجه شده بود، اتومبیلش را حرکت داد و بعد از چراغ قرمز، ماشینش را نگه داشت. من هم از روی کنجکاوی پشت سر جادوگر ایستادم.
کاپیتان پرسپولیسی‌ها از ماشین پیاده شد و دخترک گلفروش را بوسید و پسری که آدامس می‌فروخت را بغل کرد. امضا داد و تمام گل‌های لاله گلفروش را خرید و چند فال حافظ هم گرفت. برایم عجیب بود. مگر می‌توان باور کرد جادوگر که گاهی حوصله خودش را هم ندارد اینطور برخورد کند؟
دخترک گلفروش از فرط خوشحالی نمی‌دانست چکار کند و بالا و پایین می‌پرید. کریمی که دیگر نمی‌دانست چکار کند، با صدایی خش‌دار گفت: «بچه‌ها باید بروم سر تمرین. دیرم شده.» خداحافظ... خداحافظ» کودکان کار نیز با تشویق چند ثانیه‌ای علی کریمی... کریمی دوستت داریم، او را بدرقه کردند.

 

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

تاريخ : جمعه 7 بهمن 1390برچسب:فوتبال,علی کریمی,ورزش, | 18:19 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |
تاريخ : جمعه 16 دی 1390برچسب:ورزش,فوتبال,اخبارورزشی, | 23:4 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |
صفحه قبل 1 صفحه بعد